مجازات از قدیمی ترین ساخته ها ونهاده های بشری است.در جوامع و مذاهب مختلف همواره در مقابل تقض قوانین مجازاتهایی اعمال می شده اند.نقطه ی مقابل مجازات،پاداش است.
به نظر می رسد که میان پاداش و مجازات تفاوتهایی اساسی وجود دارد.این تفاوت....
مجازات از قدیمی ترین ساخته ها ونهاده های بشری است.در جوامع و مذاهب مختلف همواره در مقابل تقض قوانین مجازاتهایی اعمال می شده اند.نقطه ی مقابل مجازات،پاداش است.
به نظر می رسد که میان پاداش و مجازات تفاوتهایی اساسی وجود دارد.این تفاوت
اما چه توجیهاتی در باب مجازات وجود دارد.به طور کلی می توان گفت از دید مجریان قانون 2 نوع توجیه برای مجازات وجود دارد:
1. دیدگاه گذشته گرا: دیدگاهی که به خطای انجام یافته توسط مجرم توجه می کند وسعی در ترمیم آن دارد.ارسطو از حکمای قدیم،چنین نظری داشته است.اما نظریات مختلفی در دیدگاه گذشته گرا وجود دارد:
1-1. نظریه ی مکافات:اساس نطریه ی مکافات این است که مجازات تاوان جرم است.اما خود این نظریه هم شاخه هایی دارد:
1-1-1. باز گرداندن خسارت: مجازات برگزداندن خسارتی است که مجرم یا بزهکار به بزهدیده وارد کرده است.اما می توان انتقادی وارد نمود و آن این است که مجازات فرد مجرم عملا خسارت وارد شده به بزه دیده را جبران نمی کند.چگونه ممکن است زندان رفتن یک سارق،بتواند ضرر روحی ناشی از ان سرقت را جبران کند و یا زمانی که فرد برای پیگیری پرونده صرف نموده را برگرداند؟
2-1-1. تعادل:
اگر جزم را برهم زننده ی تعادل جامعه فرض کنیم؛مجازات متوازن کننده ی دوباره ی ترازوی عدل است.در این دیدگاه مجازات را احیاگر می خوانیم.اما انتقادی که به نظر قبل وارد بود به این نظریه هم وارد است.
3-1-1. امحا یا الغا
مجازات تخته پاک کن لوح جامعه است که به وسیله ی جرم سیاه شده است.این دیدگاه در میان مردم هم وجود دارد که اگر به جرمی رسیدگی نکنیم در حقیقت آن را تایید کرده ایم.انتفاد پیش گفته شده در این مورد نیز صدق می کند.
2-1. نظریه ی حسن ذاتی
مجازات فی نفسه امری مطلوب است.این نظر را نمی توان به عنوان نظر تمامی نظریه پردازان ومتفکران دانست.بسیاری هستند که نه تنها مجازات را امری مطلوب نمی دانند که همچون بنتام آن را شر می پندارند.
3-1. نظریه ی استحقاق
برای مجازات فرد مجرم هیچ دلیلی علاوه بر اینکه فرد عملی را که در قانون به عنوان جرم آمده،عالما و عامدا انجام داده است نیاز نیست.این نیز در حقیقت پک کردن صورت مساله است.قاضی نیز بدون هیچ گونه دلیلی علاوه بر انجام عالمانه وعامدانه ی جرم دستور اجرای مجازات را صادر می کند اما ما به یک مرحله قبل رفتیم و از چرایی مجازات پرداختیم.
4-1 نظریه ی اجرای عدالت همراه با کاهش حقوق
در این نظریه فرض می شود که وضع جامعه عادلانه است.جامعه ترازویی فرض می گردد که در حالت برابری کامل ایستاده است. در این حالت مجرم با جرم خود بدون به عهده گرفتن تکلیف و مسئولیتی از حقوق دیگران کاسته و بر حقوق خود می افزاید.این می تواند یک دلیل کاملا موجه برای اجرای مجازات باشد.اما انتقاداتی هم به این نظریه وارد است.از جمله اینکه می توان از زاویه ی فلسفه ی سیاست،فرض این نظریه مبتنی بر عادلانه بودن وضع کنونی جامعه را زیر سوال برد.[البته دوست گرامی ام،توحید اکبر زاده در جلسه بیان نمود که حتی اگر وضع جامعه را نا عادلانه فرض کنیم؛ هر جرم این ناعدالتی را افزایش می دهد.]در این نظریه تابع مهمی نیز وجود دارد:عادلانه است که با انجام یک جرم،مجازات متناسب با آن جرم را به اجرا در آوریم.اما نکاتب در مورد اصل تناسب جرم و مجازات:
نکات منفی:
*خشن است.روح لطیف انسان ها به خصوص با تمایلات حقوق بشرانه ی کنونی مجازاتهایی چون "چشم در برابر چشم" و "دندان در مقابل دندان" را نمی پذیرد.
**در برخی موارد عملی نیست.چگونه می توان جرمی چون کودک ازاری را با اصل تناسب جرم ومجازات پاسخ داد؟
***در صورت اشتباه،غیر قابل جبران است.
نکته ی مثبت:
*این اصل می تواند راه را بر اجرای مجازاتها ی شدید وغیر متناسب ببندد.دیگر نمی توان برای جرم کوچکی چون سبقت غیر مجاز مجازاتی چون زندان وضع نمود!
طرح جایگزین:
*پیشنهاد می گردد که جدولی حاوی تمامی جرایم به ترتیب شدت تنظیم گردد و در مقابل آن مجازاتها نیز به ترتیب شدت مرتب گردد.شدید ترین جرم را با شدید ترین مجازات پاسخ داد.
1-5:مکافات گرایی سلبی:
تمامی نظریات مطرح شده را می توان مکافات گرایی اثباتی پنداشت.در مقابل، مکافات گرایی سلبی وجود دارد که بر تقصیر فرد تاکید دارد و معتقد است که شرط لازم برای اجرای مجازات، مقصر بودن فرد است.طرفداران حقوق طبیعی و همچنین منفعت گرایان با این اصل موافقت می کنند.همچنین از دید کیفری و اخلاقی این مساله در جهان پذیرفته است و از جهانشمولی بالاتری در قیاس با مکافات گرایی اثباتی برخوردار است.
2.دید گاه آینده گرا:
شاید اگر در بیان این رویکرد به گفته ی افلاطون استناد کنیم کافی باشد که در فصل ششم کتاب قوانین می گوید:«افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد.زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه ی مشاهده ی مجازات انجام گیرد.»
1-2 نطریه ی بازدارندگی
این نطریه بیان می کند که اولا مجرم در طول مدت اجرای مجازات از انجام جرایم باز داشته می شود.(واین مساله ای بدیهی است و به معنای پاک کردن صورت مساله) و همچنین انجام مجازات در تکرار جرم تاثیر دارد و مانع آن می گردد.در انتقاد از این نظر باید گفت که اولا آمار ها معمولا از عدم تاثیر بازدارندگی مجازات در مجرمین خبر می دهند و ثانیا این نطر به جامعه اجازه می دهد تا در جهت هدف به ظاهر مقدسی چون بازدارندگی هر نوع مجازاتی را تا زمان رفع خطر مجرم انجام دهد واین موضوع به شدت آزادی های فردی را به خطر می اندازد.
1-3 نظریه ی ارعاب
نظریه ی ارعاب بیان می دارد که با تهدید به مجازات و یا انجام شدید مجازاتها به ترس عمومی از جرم دامن زده و مانع انجام بزهکاری در جامعه شویم.می توان افراد جامعه را به سه دسته تقسیم نمود:
گروه نخست شهروندان عادی قانون مدار هستند.به نظر می رسد داشتن و اجرای مجازات برای این دسته خاصیت ارعابی را دارد.مخصوصا رعب از رسوایی به خاطر سابقه ی کیفری.
گروه دوم کسانی هستند که تحت هر شرایطی جرم را مرتکب می شوند و اِعمال مجازاتهای ارعابی هیچ اثری بر روی آنان ندارد.
گروه سوم دسته ی بزرگی از انسان ها هستند که در صورت عدم وجود مجازاتهای مناسب وسخت گیرانه دست به اعمال مجرمانه می زنند.
اما از نظر اخلاقی می توان گفت که این مکتب در افق سخنان خود این جمله ی شنیع را پیگیری می کند که"هدف وسیله را توجیه می کند."واین یعنی آغاز مجازاتهای بی رحمانه و حتی مجازات بی گناهان در جهت ترس جامعه.بنا براین نظریه ی ارعاب نیاز به اصولی دارد تا آن را تعدیل نماید.این اصول را می توان این چنین بیان کرد:
نخست:عدم محاکمه ی افرادی که به مجرم بودن آنها یقین نداریم و دوم:تناسب جرم با مجازات.
این دو اصل می تواند نظریه ی ارعاب را یا نظریه ی عدالت ترکیب کرده و ما را بیشتر به اهداف مجازات نزدیک کند.
3.نطریات بازپروری،اصلاح و درمان
باز پروری:
یکی از اثرات سوء زندان،کاهش انطباق فرد با جامعه است.بازپروری تلاشی است در جهت نهادینه کردن مجدد روابط فرد و جامعه.باز پروری را نمی توان از انواع مجازات دانست؛بلکه باید آن را درمان اثرات سوء مجازات زندان بدانیم.
اصلاح:
مجازات را نمی توان شرط کافی برای اصلاح متهمان دانست.(ممکن است متهمی با بارها مجازات هم اصلاح نشود.همچنین است مجازاتهای غیر قابل جبرانی چون اعدام که فرد را اصلاح نمی کند.) همچنین نمی توان مجازات را شرط لازم برای اصلاح فرد دانست.(زیرا ممکن است مجرمی بدون مجازات هم اصلاح شود.ممکن است مجازاتهای ما فرد را در آینده فردی اجتماعی بار بیاورد؛اما نگرش اخلاقی او را تغییر نداده باشد و این اصلاح ظاهری در واقع ارعاب باشد.برای حرکت به سمت اصلاح،باید اقدامات آموزشی را نیز در دستور کار قرار داد.می توان به مجازاتهای جایگزین مجازاتهای معمول فعلی نیز فکر کرد.مثلا اینکه راننگان مست را به کار در بخش تصادفات بیمارستانها مجبور کنیم.
درمان:
دیدگاه درمانی افراد مجرم را شرور ندانسته؛ بلکه آنها را بیمار می پندارد و اٍعمال مجازات را باعث وخیم تر شدن حال آنها می داند و خواستار اٍعمال اقدامات درمانی بر روی آنهاست.انتقاداتی به این مکتب وارد است.نخیت اینه این مکتب تمامی جرایم از جرمسیاسی گرفته تا اعمالی چون قتل عمد را بیماری می پندارد و پذیرش این مساله دشوار است.دوم اینکه در ذیرش این مساله که "مجرم،بیمار است"شک وجود دارد.سارقی که با تناسب بدنی بالا و روحیه ای قوی از بانک سرقت می کند چه بیماری دارد.به نظر می رسد او مشکل روحی،جسمی و روانی ندارد بلکه مشکل او اخلاقی است.سوم اینکه اگر هدف از این رویکرد را اقداماتی انسانی تر علیه مجرمان بدانیم؛باید توجه داشته باشیم که تجربه ی کشور های استبدادی سوء استفاده از این رویکرد را به ما نشان می دهد.می توان به بهانه ی درمان آزادی فرد را برای مدتها سلب کرد و بر روی او انواع مجازاتها انجام داد که ظاهرا در جهت درمان است.
بررسی مجازات از نگاه قربانیان جرم.
در باره ی این مکتب باید به همان جمله ی معروف اشاره کرد که انتقام شیرین است.اما باید مشکلات عملی و اخلاقی این مکتب را در نظر گرفت:
الف) چگونه می توان رنج فرد از جرم را محاسبه کرد و آن را با مشاهده ی مجازات و لذت حاصل از آن مقایسه؟
ب)از نظر اخلاقی انتقام و احساس لذت و آرامش از آن را نمی توان پسندیده دانست.
ج)آیا انتقام فردی از فرد دیگر و احساس رضایت و آرامش او می تواند توجیه گر دستگاه عریض و طویل دادگستری باشد؟
به نظر می رسد که این نظر را با ترکیب نظریات دیگر تعدیل کرد.می توان گفت که مجازات علاوه بر انتقام نوعی عدالت است و می توان گفت که با انتقام گرفتن با واسطه ی دولت افراد از انجام انتقام های شخصی منع شده و انگاه جامعه را به سمت هرج و مرج و ظلم وستم بیشتر نمی کشانند.
به نظر می رسد که این رویکرد همان دیدگاهی است که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم و ان رانقد نمودیم.گفتیم که چگونه ممکن است زندان رفتن کسی باعث جبران خسارت دیگری شود.در ضمن این بزه دیده است که با پرداخت مایات،هزینه ی نگه داری مجرم در زندان را پرداخت می کند. اما در این رویکرد ما با ابتکاری سعی در جبران خسارت متهم داریم.بدین ترتیب که دادگاه میزان خسارت وارده از جرم را محاسبه کرده و مجرم را ملزم به پرداخت ان می نماید.مجرم می بایشت با کار در زندان و کسب در امد در جهت احقاق حقوق بزه دیده تلاش کند.
اما انتقاداتی به این نظر وارد است:
نخست اینکه افراد غنی می توانند به راحتی و بدون کار در زندان خسارت خود را بدهند و لی فقرا باید ماهها و شاید سالها در زندان کار کنند.این مساله را می توان با این سخن حل کرد که افراد بی توجه به میزان دارایی خود باید در زندان کار کنند.
دوم اینکه قیمت گذاری بر جرایمی چون جراحات شدید و تجاوز جنسی بی شرمانه است.پاسخ این است که جریمه ی تعیین شده در دادگاه به معنای جبران تمام خسارات نیست.
سوم اینکه آیا خسارات مادی مد نظر است یا معنوی؟ظاهرا محاکم با توجه به قبح اخلاقی جرم به خسارات معنوی نیز توجه می کنند.
اما باید دانست که جریمه گرفتن و پرداخت کردن می تواند مورد سوءاستفاده همقرار گیر و افراد را به دروغ گویی در برابر داگاه جهت اخذ بیشتر جریمه وا دارد.
در عین حال این نظریه باعث کاهش جمعیت زندانیان و همچنین کاهش هزینه های زندان می گردد و از این نظر دیدی مثبت می توان به آن داشت.
همچنین باید توجه داشت که ما در این دیدگاه به مشارکت ارادی فرد متهم در راستای پرداخت خسارت نیز نیاز داریم و شاید نتوان از این رویکرد برای مجرمین خطرناک و شرور استفاده کرد.
در پایان باید توجه کرد که مجازات نشانه ی زور در یک جامعه است و از این لحاظ نقصی برای آن جامعه و لی درعین حال نشان دهنده ی اهمیت حقوق افراد برای جامعه است.
مجازات از قدیمی ترین ساخته ها ونهاده های بشری است.در جوامع و مذاهب مختلف همواره در مقابل تقض قوانین مجازاتهایی اعمال می شده اند.نقطه ی مقابل مجازات،پاداش است.
به نظر می رسد که میان پاداش و مجازات تفاوتهایی اساسی وجود دارد.این تفاوت در خوشایندی و ناخوشایندی است. انسان در هنگام سلامتی(یک نقطه ی خوشایند)از چرایی نمی پرسد سوال "چرا سلامتی؟"را مطرح نمی کند اما در وقت بیماری مدام از علت جویا می شود.مساله ی مجازات و پاداش تیز به این گونه است.بشر همواره از علت مجازات سوال می کند و نوجه مشابهی به مساله ی پاداش ندارد.
اما چه توجیهاتی در باب مجازات وجود دارد.به طور کلی می توان گفت از دید مجریان قانون 2 نوع توجیه برای مجازات وجود دارد:
1. دیدگاه گذشته گرا: دیدگاهی که به خطای انجام یافته توسط مجرم توجه می کند وسعی در ترمیم آن دارد.ارسطو از حکمای قدیم،چنین نظری داشته است.اما نظریات مختلفی در دیدگاه گذشته گرا وجود دارد:
1-1. نظریه ی مکافات:اساس نطریه ی مکافات این است که مجازات تاوان جرم است.اما خود این نظریه هم شاخه هایی دارد:
1-1-1. باز گرداندن خسارت: مجازات برگزداندن خسارتی است که مجرم یا بزهکار به بزهدیده وارد کرده است.اما می توان انتقادی وارد نمود و آن این است که مجازات فرد مجرم عملا خسارت وارد شده به بزه دیده را جبران نمی کند.چگونه ممکن است زندان رفتن یک سارق،بتواند ضرر روحی ناشی از ان سرقت را جبران کند و یا زمانی که فرد برای پیگیری پرونده صرف نموده را برگرداند؟
2-1-1. تعادل:
اگر جزم را برهم زننده ی تعادل جامعه فرض کنیم؛مجازات متوازن کننده ی دوباره ی ترازوی عدل است.در این دیدگاه مجازات را احیاگر می خوانیم.اما انتقادی که به نظر قبل وارد بود به این نظریه هم وارد است.
3-1-1. امحا یا الغا
مجازات تخته پاک کن لوح جامعه است که به وسیله ی جرم سیاه شده است.این دیدگاه در میان مردم هم وجود دارد که اگر به جرمی رسیدگی نکنیم در حقیقت آن را تایید کرده ایم.انتفاد پیش گفته شده در این مورد نیز صدق می کند.
2-1. نظریه ی حسن ذاتی
مجازات فی نفسه امری مطلوب است.این نظر را نمی توان به عنوان نظر تمامی نظریه پردازان ومتفکران دانست.بسیاری هستند که نه تنها مجازات را امری مطلوب نمی دانند که همچون بنتام آن را شر می پندارند.
3-1. نظریه ی استحقاق
برای مجازات فرد مجرم هیچ دلیلی علاوه بر اینکه فرد عملی را که در قانون به عنوان جرم آمده،عالما و عامدا انجام داده است نیاز نیست.این نیز در حقیقت پک کردن صورت مساله است.قاضی نیز بدون هیچ گونه دلیلی علاوه بر انجام عالمانه وعامدانه ی جرم دستور اجرای مجازات را صادر می کند اما ما به یک مرحله قبل رفتیم و از چرایی مجازات پرداختیم.
4-1 نظریه ی اجرای عدالت همراه با کاهش حقوق
در این نظریه فرض می شود که وضع جامعه عادلانه است.جامعه ترازویی فرض می گردد که در حالت برابری کامل ایستاده است. در این حالت مجرم با جرم خود بدون به عهده گرفتن تکلیف و مسئولیتی از حقوق دیگران کاسته و بر حقوق خود می افزاید.این می تواند یک دلیل کاملا موجه برای اجرای مجازات باشد.اما انتقاداتی هم به این نظریه وارد است.از جمله اینکه می توان از زاویه ی فلسفه ی سیاست،فرض این نظریه مبتنی بر عادلانه بودن وضع کنونی جامعه را زیر سوال برد.[البته دوست گرامی ام،توحید اکبر زاده در جلسه بیان نمود که حتی اگر وضع جامعه را نا عادلانه فرض کنیم؛ هر جرم این ناعدالتی را افزایش می دهد.]در این نظریه تابع مهمی نیز وجود دارد:عادلانه است که با انجام یک جرم،مجازات متناسب با آن جرم را به اجرا در آوریم.اما نکاتب در مورد اصل تناسب جرم و مجازات:
نکات منفی:
*خشن است.روح لطیف انسان ها به خصوص با تمایلات حقوق بشرانه ی کنونی مجازاتهایی چون "چشم در برابر چشم" و "دندان در مقابل دندان" را نمی پذیرد.
**در برخی موارد عملی نیست.چگونه می توان جرمی چون کودک ازاری را با اصل تناسب جرم ومجازات پاسخ داد؟
***در صورت اشتباه،غیر قابل جبران است.
نکته ی مثبت:
*این اصل می تواند راه را بر اجرای مجازاتها ی شدید وغیر متناسب ببندد.دیگر نمی توان برای جرم کوچکی چون سبقت غیر مجاز مجازاتی چون زندان وضع نمود!
طرح جایگزین:
*پیشنهاد می گردد که جدولی حاوی تمامی جرایم به ترتیب شدت تنظیم گردد و در مقابل آن مجازاتها نیز به ترتیب شدت مرتب گردد.شدید ترین جرم را با شدید ترین مجازات پاسخ داد.
1-5:مکافات گرایی سلبی:
تمامی نظریات مطرح شده را می توان مکافات گرایی اثباتی پنداشت.در مقابل، مکافات گرایی سلبی وجود دارد که بر تقصیر فرد تاکید دارد و معتقد است که شرط لازم برای اجرای مجازات، مقصر بودن فرد است.طرفداران حقوق طبیعی و همچنین منفعت گرایان با این اصل موافقت می کنند.همچنین از دید کیفری و اخلاقی این مساله در جهان پذیرفته است و از جهانشمولی بالاتری در قیاس با مکافات گرایی اثباتی برخوردار است.
2.دید گاه آینده گرا:
شاید اگر در بیان این رویکرد به گفته ی افلاطون استناد کنیم کافی باشد که در فصل ششم کتاب قوانین می گوید:«افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد.زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه ی مشاهده ی مجازات انجام گیرد.»
1-2 نطریه ی بازدارندگی
این نطریه بیان می کند که اولا مجرم در طول مدت اجرای مجازات از انجام جرایم باز داشته می شود.(واین مساله ای بدیهی است و به معنای پاک کردن صورت مساله) و همچنین انجام مجازات در تکرار جرم تاثیر دارد و مانع آن می گردد.در انتقاد از این نظر باید گفت که اولا آمار ها معمولا از عدم تاثیر بازدارندگی مجازات در مجرمین خبر می دهند و ثانیا این نطر به جامعه اجازه می دهد تا در جهت هدف به ظاهر مقدسی چون بازدارندگی هر نوع مجازاتی را تا زمان رفع خطر مجرم انجام دهد واین موضوع به شدت آزادی های فردی را به خطر می اندازد.
1-3 نظریه ی ارعاب
نظریه ی ارعاب بیان می دارد که با تهدید به مجازات و یا انجام شدید مجازاتها به ترس عمومی از جرم دامن زده و مانع انجام بزهکاری در جامعه شویم.می توان افراد جامعه را به سه دسته تقسیم نمود:
گروه نخست شهروندان عادی قانون مدار هستند.به نظر می رسد داشتن و اجرای مجازات برای این دسته خاصیت ارعابی را دارد.مخصوصا رعب از رسوایی به خاطر سابقه ی کیفری.
گروه دوم کسانی هستند که تحت هر شرایطی جرم را مرتکب می شوند و اِعمال مجازاتهای ارعابی هیچ اثری بر روی آنان ندارد.
گروه سوم دسته ی بزرگی از انسان ها هستند که در صورت عدم وجود مجازاتهای مناسب وسخت گیرانه دست به اعمال مجرمانه می زنند.
اما از نظر اخلاقی می توان گفت که این مکتب در افق سخنان خود این جمله ی شنیع را پیگیری می کند که"هدف وسیله را توجیه می کند."واین یعنی آغاز مجازاتهای بی رحمانه و حتی مجازات بی گناهان در جهت ترس جامعه.بنا براین نظریه ی ارعاب نیاز به اصولی دارد تا آن را تعدیل نماید.این اصول را می توان این چنین بیان کرد:
نخست:عدم محاکمه ی افرادی که به مجرم بودن آنها یقین نداریم و دوم:تناسب جرم با مجازات.
این دو اصل می تواند نظریه ی ارعاب را یا نظریه ی عدالت ترکیب کرده و ما را بیشتر به اهداف مجازات نزدیک کند.
3.نطریات بازپروری،اصلاح و درمان
باز پروری:
یکی از اثرات سوء زندان،کاهش انطباق فرد با جامعه است.بازپروری تلاشی است در جهت نهادینه کردن مجدد روابط فرد و جامعه.باز پروری را نمی توان از انواع مجازات دانست؛بلکه باید آن را درمان اثرات سوء مجازات زندان بدانیم.
اصلاح:
مجازات را نمی توان شرط کافی برای اصلاح متهمان دانست.(ممکن است متهمی با بارها مجازات هم اصلاح نشود.همچنین است مجازاتهای غیر قابل جبرانی چون اعدام که فرد را اصلاح نمی کند.) همچنین نمی توان مجازات را شرط لازم برای اصلاح فرد دانست.(زیرا ممکن است مجرمی بدون مجازات هم اصلاح شود.ممکن است مجازاتهای ما فرد را در آینده فردی اجتماعی بار بیاورد؛اما نگرش اخلاقی او را تغییر نداده باشد و این اصلاح ظاهری در واقع ارعاب باشد.برای حرکت به سمت اصلاح،باید اقدامات آموزشی را نیز در دستور کار قرار داد.می توان به مجازاتهای جایگزین مجازاتهای معمول فعلی نیز فکر کرد.مثلا اینکه راننگان مست را به کار در بخش تصادفات بیمارستانها مجبور کنیم.
درمان:
دیدگاه درمانی افراد مجرم را شرور ندانسته؛ بلکه آنها را بیمار می پندارد و اٍعمال مجازات را باعث وخیم تر شدن حال آنها می داند و خواستار اٍعمال اقدامات درمانی بر روی آنهاست.انتقاداتی به این مکتب وارد است.نخیت اینه این مکتب تمامی جرایم از جرمسیاسی گرفته تا اعمالی چون قتل عمد را بیماری می پندارد و پذیرش این مساله دشوار است.دوم اینکه در ذیرش این مساله که "مجرم،بیمار است"شک وجود دارد.سارقی که با تناسب بدنی بالا و روحیه ای قوی از بانک سرقت می کند چه بیماری دارد.به نظر می رسد او مشکل روحی،جسمی و روانی ندارد بلکه مشکل او اخلاقی است.سوم اینکه اگر هدف از این رویکرد را اقداماتی انسانی تر علیه مجرمان بدانیم؛باید توجه داشته باشیم که تجربه ی کشور های استبدادی سوء استفاده از این رویکرد را به ما نشان می دهد.می توان به بهانه ی درمان آزادی فرد را برای مدتها سلب کرد و بر روی او انواع مجازاتها انجام داد که ظاهرا در جهت درمان است.
بررسی مجازات از نگاه قربانیان جرم.
در باره ی این مکتب باید به همان جمله ی معروف اشاره کرد که انتقام شیرین است.اما باید مشکلات عملی و اخلاقی این مکتب را در نظر گرفت:
الف) چگونه می توان رنج فرد از جرم را محاسبه کرد و آن را با مشاهده ی مجازات و لذت حاصل از آن مقایسه؟
ب)از نظر اخلاقی انتقام و احساس لذت و آرامش از آن را نمی توان پسندیده دانست.
ج)آیا انتقام فردی از فرد دیگر و احساس رضایت و آرامش او می تواند توجیه گر دستگاه عریض و طویل دادگستری باشد؟
به نظر می رسد که این نظر را با ترکیب نظریات دیگر تعدیل کرد.می توان گفت که مجازات علاوه بر انتقام نوعی عدالت است و می توان گفت که با انتقام گرفتن با واسطه ی دولت افراد از انجام انتقام های شخصی منع شده و انگاه جامعه را به سمت هرج و مرج و ظلم وستم بیشتر نمی کشانند.
به نظر می رسد که این رویکرد همان دیدگاهی است که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم و ان رانقد نمودیم.گفتیم که چگونه ممکن است زندان رفتن کسی باعث جبران خسارت دیگری شود.در ضمن این بزه دیده است که با پرداخت مایات،هزینه ی نگه داری مجرم در زندان را پرداخت می کند. اما در این رویکرد ما با ابتکاری سعی در جبران خسارت متهم داریم.بدین ترتیب که دادگاه میزان خسارت وارده از جرم را محاسبه کرده و مجرم را ملزم به پرداخت ان می نماید.مجرم می بایشت با کار در زندان و کسب در امد در جهت احقاق حقوق بزه دیده تلاش کند.
اما انتقاداتی به این نظر وارد است:
نخست اینکه افراد غنی می توانند به راحتی و بدون کار در زندان خسارت خود را بدهند و لی فقرا باید ماهها و شاید سالها در زندان کار کنند.این مساله را می توان با این سخن حل کرد که افراد بی توجه به میزان دارایی خود باید در زندان کار کنند.
دوم اینکه قیمت گذاری بر جرایمی چون جراحات شدید و تجاوز جنسی بی شرمانه است.پاسخ این است که جریمه ی تعیین شده در دادگاه به معنای جبران تمام خسارات نیست.
سوم اینکه آیا خسارات مادی مد نظر است یا معنوی؟ظاهرا محاکم با توجه به قبح اخلاقی جرم به خسارات معنوی نیز توجه می کنند.
اما باید دانست که جریمه گرفتن و پرداخت کردن می تواند مورد سوءاستفاده همقرار گیر و افراد را به دروغ گویی در برابر داگاه جهت اخذ بیشتر جریمه وا دارد.
در عین حال این نظریه باعث کاهش جمعیت زندانیان و همچنین کاهش هزینه های زندان می گردد و از این نظر دیدی مثبت می توان به آن داشت.
همچنین باید توجه داشت که ما در این دیدگاه به مشارکت ارادی فرد متهم در راستای پرداخت خسارت نیز نیاز داریم و شاید نتوان از این رویکرد برای مجرمین خطرناک و شرور استفاده کرد.
در پایان باید توجه کرد که مجازات نشانه ی زور در یک جامعه است و از این لحاظ نقصی برای آن جامعه و لی درعین حال نشان دهنده ی اهمیت حقوق افراد برای جامعه است.
اما چه توجیهاتی در باب مجازات وجود دارد.به طور کلی می توان گفت از دید مجریان قانون 2 نوع توجیه برای مجازات وجود دارد:
1. دیدگاه گذشته گرا: دیدگاهی که به خطای انجام یافته توسط مجرم توجه می کند وسعی در ترمیم آن دارد.ارسطو از حکمای قدیم،چنین نظری داشته است.اما نظریات مختلفی در دیدگاه گذشته گرا وجود دارد:
1-1. نظریه ی مکافات:اساس نطریه ی مکافات این است که مجازات تاوان جرم است.اما خود این نظریه هم شاخه هایی دارد:
1-1-1. باز گرداندن خسارت: مجازات برگزداندن خسارتی است که مجرم یا بزهکار به بزهدیده وارد کرده است.اما می توان انتقادی وارد نمود و آن این است که مجازات فرد مجرم عملا خسارت وارد شده به بزه دیده را جبران نمی کند.چگونه ممکن است زندان رفتن یک سارق،بتواند ضرر روحی ناشی از ان سرقت را جبران کند و یا زمانی که فرد برای پیگیری پرونده صرف نموده را برگرداند؟
2-1-1. تعادل:
اگر جزم را برهم زننده ی تعادل جامعه فرض کنیم؛مجازات متوازن کننده ی دوباره ی ترازوی عدل است.در این دیدگاه مجازات را احیاگر می خوانیم.اما انتقادی که به نظر قبل وارد بود به این نظریه هم وارد است.
3-1-1. امحا یا الغا
مجازات تخته پاک کن لوح جامعه است که به وسیله ی جرم سیاه شده است.این دیدگاه در میان مردم هم وجود دارد که اگر به جرمی رسیدگی نکنیم در حقیقت آن را تایید کرده ایم.انتفاد پیش گفته شده در این مورد نیز صدق می کند.
2-1. نظریه ی حسن ذاتی
مجازات فی نفسه امری مطلوب است.این نظر را نمی توان به عنوان نظر تمامی نظریه پردازان ومتفکران دانست.بسیاری هستند که نه تنها مجازات را امری مطلوب نمی دانند که همچون بنتام آن را شر می پندارند.
3-1. نظریه ی استحقاق
برای مجازات فرد مجرم هیچ دلیلی علاوه بر اینکه فرد عملی را که در قانون به عنوان جرم آمده،عالما و عامدا انجام داده است نیاز نیست.این نیز در حقیقت پک کردن صورت مساله است.قاضی نیز بدون هیچ گونه دلیلی علاوه بر انجام عالمانه وعامدانه ی جرم دستور اجرای مجازات را صادر می کند اما ما به یک مرحله قبل رفتیم و از چرایی مجازات پرداختیم.
4-1 نظریه ی اجرای عدالت همراه با کاهش حقوق
در این نظریه فرض می شود که وضع جامعه عادلانه است.جامعه ترازویی فرض می گردد که در حالت برابری کامل ایستاده است. در این حالت مجرم با جرم خود بدون به عهده گرفتن تکلیف و مسئولیتی از حقوق دیگران کاسته و بر حقوق خود می افزاید.این می تواند یک دلیل کاملا موجه برای اجرای مجازات باشد.اما انتقاداتی هم به این نظریه وارد است.از جمله اینکه می توان از زاویه ی فلسفه ی سیاست،فرض این نظریه مبتنی بر عادلانه بودن وضع کنونی جامعه را زیر سوال برد.[البته دوست گرامی ام،توحید اکبر زاده در جلسه بیان نمود که حتی اگر وضع جامعه را نا عادلانه فرض کنیم؛ هر جرم این ناعدالتی را افزایش می دهد.]در این نظریه تابع مهمی نیز وجود دارد:عادلانه است که با انجام یک جرم،مجازات متناسب با آن جرم را به اجرا در آوریم.اما نکاتب در مورد اصل تناسب جرم و مجازات:
نکات منفی:
*خشن است.روح لطیف انسان ها به خصوص با تمایلات حقوق بشرانه ی کنونی مجازاتهایی چون "چشم در برابر چشم" و "دندان در مقابل دندان" را نمی پذیرد.
**در برخی موارد عملی نیست.چگونه می توان جرمی چون کودک ازاری را با اصل تناسب جرم ومجازات پاسخ داد؟
***در صورت اشتباه،غیر قابل جبران است.
نکته ی مثبت:
*این اصل می تواند راه را بر اجرای مجازاتها ی شدید وغیر متناسب ببندد.دیگر نمی توان برای جرم کوچکی چون سبقت غیر مجاز مجازاتی چون زندان وضع نمود!
طرح جایگزین:
*پیشنهاد می گردد که جدولی حاوی تمامی جرایم به ترتیب شدت تنظیم گردد و در مقابل آن مجازاتها نیز به ترتیب شدت مرتب گردد.شدید ترین جرم را با شدید ترین مجازات پاسخ داد.
1-5:مکافات گرایی سلبی:
تمامی نظریات مطرح شده را می توان مکافات گرایی اثباتی پنداشت.در مقابل، مکافات گرایی سلبی وجود دارد که بر تقصیر فرد تاکید دارد و معتقد است که شرط لازم برای اجرای مجازات، مقصر بودن فرد است.طرفداران حقوق طبیعی و همچنین منفعت گرایان با این اصل موافقت می کنند.همچنین از دید کیفری و اخلاقی این مساله در جهان پذیرفته است و از جهانشمولی بالاتری در قیاس با مکافات گرایی اثباتی برخوردار است.
2.دید گاه آینده گرا:
شاید اگر در بیان این رویکرد به گفته ی افلاطون استناد کنیم کافی باشد که در فصل ششم کتاب قوانین می گوید:«افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد.زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه ی مشاهده ی مجازات انجام گیرد.»
1-2 نطریه ی بازدارندگی
این نطریه بیان می کند که اولا مجرم در طول مدت اجرای مجازات از انجام جرایم باز داشته می شود.(واین مساله ای بدیهی است و به معنای پاک کردن صورت مساله) و همچنین انجام مجازات در تکرار جرم تاثیر دارد و مانع آن می گردد.در انتقاد از این نظر باید گفت که اولا آمار ها معمولا از عدم تاثیر بازدارندگی مجازات در مجرمین خبر می دهند و ثانیا این نطر به جامعه اجازه می دهد تا در جهت هدف به ظاهر مقدسی چون بازدارندگی هر نوع مجازاتی را تا زمان رفع خطر مجرم انجام دهد واین موضوع به شدت آزادی های فردی را به خطر می اندازد.
1-3 نظریه ی ارعاب
نظریه ی ارعاب بیان می دارد که با تهدید به مجازات و یا انجام شدید مجازاتها به ترس عمومی از جرم دامن زده و مانع انجام بزهکاری در جامعه شویم.می توان افراد جامعه را به سه دسته تقسیم نمود:
گروه نخست شهروندان عادی قانون مدار هستند.به نظر می رسد داشتن و اجرای مجازات برای این دسته خاصیت ارعابی را دارد.مخصوصا رعب از رسوایی به خاطر سابقه ی کیفری.
گروه دوم کسانی هستند که تحت هر شرایطی جرم را مرتکب می شوند و اِعمال مجازاتهای ارعابی هیچ اثری بر روی آنان ندارد.
گروه سوم دسته ی بزرگی از انسان ها هستند که در صورت عدم وجود مجازاتهای مناسب وسخت گیرانه دست به اعمال مجرمانه می زنند.
اما از نظر اخلاقی می توان گفت که این مکتب در افق سخنان خود این جمله ی شنیع را پیگیری می کند که"هدف وسیله را توجیه می کند."واین یعنی آغاز مجازاتهای بی رحمانه و حتی مجازات بی گناهان در جهت ترس جامعه.بنا براین نظریه ی ارعاب نیاز به اصولی دارد تا آن را تعدیل نماید.این اصول را می توان این چنین بیان کرد:
نخست:عدم محاکمه ی افرادی که به مجرم بودن آنها یقین نداریم و دوم:تناسب جرم با مجازات.
این دو اصل می تواند نظریه ی ارعاب را یا نظریه ی عدالت ترکیب کرده و ما را بیشتر به اهداف مجازات نزدیک کند.
3.نطریات بازپروری،اصلاح و درمان
باز پروری:
یکی از اثرات سوء زندان،کاهش انطباق فرد با جامعه است.بازپروری تلاشی است در جهت نهادینه کردن مجدد روابط فرد و جامعه.باز پروری را نمی توان از انواع مجازات دانست؛بلکه باید آن را درمان اثرات سوء مجازات زندان بدانیم.
اصلاح:
مجازات را نمی توان شرط کافی برای اصلاح متهمان دانست.(ممکن است متهمی با بارها مجازات هم اصلاح نشود.همچنین است مجازاتهای غیر قابل جبرانی چون اعدام که فرد را اصلاح نمی کند.) همچنین نمی توان مجازات را شرط لازم برای اصلاح فرد دانست.(زیرا ممکن است مجرمی بدون مجازات هم اصلاح شود.ممکن است مجازاتهای ما فرد را در آینده فردی اجتماعی بار بیاورد؛اما نگرش اخلاقی او را تغییر نداده باشد و این اصلاح ظاهری در واقع ارعاب باشد.برای حرکت به سمت اصلاح،باید اقدامات آموزشی را نیز در دستور کار قرار داد.می توان به مجازاتهای جایگزین مجازاتهای معمول فعلی نیز فکر کرد.مثلا اینکه راننگان مست را به کار در بخش تصادفات بیمارستانها مجبور کنیم.
درمان:
دیدگاه درمانی افراد مجرم را شرور ندانسته؛ بلکه آنها را بیمار می پندارد و اٍعمال مجازات را باعث وخیم تر شدن حال آنها می داند و خواستار اٍعمال اقدامات درمانی بر روی آنهاست.انتقاداتی به این مکتب وارد است.نخیت اینه این مکتب تمامی جرایم از جرمسیاسی گرفته تا اعمالی چون قتل عمد را بیماری می پندارد و پذیرش این مساله دشوار است.دوم اینکه در ذیرش این مساله که "مجرم،بیمار است"شک وجود دارد.سارقی که با تناسب بدنی بالا و روحیه ای قوی از بانک سرقت می کند چه بیماری دارد.به نظر می رسد او مشکل روحی،جسمی و روانی ندارد بلکه مشکل او اخلاقی است.سوم اینکه اگر هدف از این رویکرد را اقداماتی انسانی تر علیه مجرمان بدانیم؛باید توجه داشته باشیم که تجربه ی کشور های استبدادی سوء استفاده از این رویکرد را به ما نشان می دهد.می توان به بهانه ی درمان آزادی فرد را برای مدتها سلب کرد و بر روی او انواع مجازاتها انجام داد که ظاهرا در جهت درمان است.
بررسی مجازات از نگاه قربانیان جرم.
در باره ی این مکتب باید به همان جمله ی معروف اشاره کرد که انتقام شیرین است.اما باید مشکلات عملی و اخلاقی این مکتب را در نظر گرفت:
الف) چگونه می توان رنج فرد از جرم را محاسبه کرد و آن را با مشاهده ی مجازات و لذت حاصل از آن مقایسه؟
ب)از نظر اخلاقی انتقام و احساس لذت و آرامش از آن را نمی توان پسندیده دانست.
ج)آیا انتقام فردی از فرد دیگر و احساس رضایت و آرامش او می تواند توجیه گر دستگاه عریض و طویل دادگستری باشد؟
به نظر می رسد که این نظر را با ترکیب نظریات دیگر تعدیل کرد.می توان گفت که مجازات علاوه بر انتقام نوعی عدالت است و می توان گفت که با انتقام گرفتن با واسطه ی دولت افراد از انجام انتقام های شخصی منع شده و انگاه جامعه را به سمت هرج و مرج و ظلم وستم بیشتر نمی کشانند.
به نظر می رسد که این رویکرد همان دیدگاهی است که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم و ان رانقد نمودیم.گفتیم که چگونه ممکن است زندان رفتن کسی باعث جبران خسارت دیگری شود.در ضمن این بزه دیده است که با پرداخت مایات،هزینه ی نگه داری مجرم در زندان را پرداخت می کند. اما در این رویکرد ما با ابتکاری سعی در جبران خسارت متهم داریم.بدین ترتیب که دادگاه میزان خسارت وارده از جرم را محاسبه کرده و مجرم را ملزم به پرداخت ان می نماید.مجرم می بایشت با کار در زندان و کسب در امد در جهت احقاق حقوق بزه دیده تلاش کند.
اما انتقاداتی به این نظر وارد است:
نخست اینکه افراد غنی می توانند به راحتی و بدون کار در زندان خسارت خود را بدهند و لی فقرا باید ماهها و شاید سالها در زندان کار کنند.این مساله را می توان با این سخن حل کرد که افراد بی توجه به میزان دارایی خود باید در زندان کار کنند.
دوم اینکه قیمت گذاری بر جرایمی چون جراحات شدید و تجاوز جنسی بی شرمانه است.پاسخ این است که جریمه ی تعیین شده در دادگاه به معنای جبران تمام خسارات نیست.
سوم اینکه آیا خسارات مادی مد نظر است یا معنوی؟ظاهرا محاکم با توجه به قبح اخلاقی جرم به خسارات معنوی نیز توجه می کنند.
اما باید دانست که جریمه گرفتن و پرداخت کردن می تواند مورد سوءاستفاده همقرار گیر و افراد را به دروغ گویی در برابر داگاه جهت اخذ بیشتر جریمه وا دارد.
در عین حال این نظریه باعث کاهش جمعیت زندانیان و همچنین کاهش هزینه های زندان می گردد و از این نظر دیدی مثبت می توان به آن داشت.
همچنین باید توجه داشت که ما در این دیدگاه به مشارکت ارادی فرد متهم در راستای پرداخت خسارت نیز نیاز داریم و شاید نتوان از این رویکرد برای مجرمین خطرناک و شرور استفاده کرد.
در پایان باید توجه کرد که مجازات نشانه ی زور در یک جامعه است و از این لحاظ نقصی برای آن جامعه و لی درعین حال نشان دهنده ی اهمیت حقوق افراد برای جامعه است.